سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بیقرار ظهور - تعجیل ظهورش صلوات






درباره نویسنده
بیقرار ظهور - تعجیل ظهورش صلوات
بیقرار ظهور
"رزمنده ای که در فضای سایبر میجنگی ! برای فشردن کلید های کامپیوتر وضو بگیر و با نیت قربت الی الله مطلب بنویس . بدون که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت ... هستی . شما در شبهای تاریک جبهه سایبری از میدان مین گناه عبور می کنید. مراقب باشید، به شهدا تمسک کنید بصیرتتون را بالا ببرید که ترکش نخورید. رابطه خودتونو با خدا زیاد کنید. با اهل بیت یکی بشید و در این راه گوش به فرمان انها باشید." “قیمت تو به اندازه خواست توست اگر خدا را بخواهی قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیار ا بخواهی قیمت تو همان است که خواسته ای” خدایا بین من و گناه سیم خاردار بکش وسطش رو هم مین گذاری کن.
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مهر 91


لینک دوستان
بیقرار شهادت
.: بشری :.
گلشن عشق
آغازی بی پایان
گلستان دین
جهاد سایبری
دفتر حفظ و نشر آثار رهبری
امیر مومنین علی (ع)
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب سایت

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بیقرار ظهور - تعجیل ظهورش صلوات

آمار بازدید
بازدید کل :25170
بازدید امروز : 5
 RSS 

   

پس از پیروزی در جنگ بصره ، یکی از یاران امام گفت:دوست داشتم برادرم با ما بود و می دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد! امام علیه السلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود ؟ گفت آری ، امام علیه السلام فرمود: پس او هم در این چنگ با ما بود ، بلکه با ما در این نبرد شریکند آنهایی که حضور ندارند ، در صلب پدران و رحم مادران می باشند ، ولی با ما هم عقیده اند ، به زودی متولد می شوند ، ودین وایمان به وسیله آنان تقویت می گردد.                                                                      



نویسنده » بیقرار ظهور » ساعت 10:4 صبح روز شنبه 91 مهر 8

دختر چادری می‌خواست از خیابان رد شود.

داشت فکر می‌کرد، حواسش کمی از چادرش غافل شده بود،

مثل همیشه محکم نگرفته بودش.

به وسط خیابان رسیده بود،

یک تاکسی از جلویش رد می‌شد،

دو دختر داخل تاکسی نسبت به حجاب او بیگانه بودند، نگاهشان روی او متوقف شد.

یکی از دخترها سرش را از ماشین بیرون آورد و بلند داد زد:

- چادرتو محکم تر بگیر!...

بعد هر دو در حالیکه دور می‌شدند برگشتند و از شیشه عقب ماشین با حرص به دختر چادری نگاه کردند. می‌خندیدند، انگار از کارشان خیلی لذت برده بودند!

دختر چادری اما، انگار متذکر چیزی شده باشد، حواسش جمع شد،

چادرش را محکم تر گرفت،

و به راهش ادامه داد!

 



نویسنده » بیقرار ظهور » ساعت 9:43 صبح روز شنبه 91 مهر 8

السلام علیک یا امام رضا(ع)

مجبور شدم به هر کسی روبزنم         در محضر هر غریبه زانو بزنم

تحقیر شدم چون که فراموشم شد      یک سر به شما ضامن آهو بزنم




نویسنده » بیقرار ظهور » ساعت 9:41 صبح روز شنبه 91 مهر 8

 

دلایل عقلی بر ولایت فقیه تقریرهای مختلفی از دلیل عقلی بر «ولایت فقیه» وجود دارد ، که در این مقاله به شرح و توضیح آن خواهیم پرداخت.

ادامه مطلب...


نویسنده » بیقرار ظهور » ساعت 9:36 صبح روز شنبه 91 مهر 8

<      1   2   3